مردمان بخـــرد اندر هر زمان راز دانش را به هـــر گـــونه زبان
گرد کردند و گرامی داشتند تا به سنگ اندر همی بنگاشتند
رودکی سمر کندی
پیشگفتار
اگر به یاد روزی از روزهای اردیبهشت ماه سال 1378 خورشیدی ، که با کنجکاوی های همیشگی خود ،برای نخستین بار ، به کنار برج رادکان رفته بودم ، بنگرم . می بینم که مهر و عشقی که از زمان دبیرستان در من پیدا شده بود ، در آن روز به فراز خود رفته و مرا به راهی دیگر کشید . در آن روز فریاد پدرانِ پیرِ هنرمند راکه همیشه در گوش من تنین انداز است ، به بلندی شنیدم ! و درپی اندیشه ی همیشیگی خود که سازه ها و بنا ها را پادشاهان و امیران و ... نساخته اند ، به پا خواستم ، که هنرِ ، هنر مندان ، اندیشمندان و مهندسانِ کهن را شکوفا تر و گویا تر کنم .
نوشته رودکی سمرکندی در چامه (شعر) خود که مردمان بخرد راز دانش را به هرگونه زبان بر سنگها ، خشتها ، برج ها ، گنبد ها و سازه های کهن گرد کرده و گرامی داشتند . مرا به کار بیشتر واداشت و به سازه ها ، دریچه ها ، نگاره های باستانی و باور ها ی درونی خود و گذشته باستان به جستجو پرداخته. و در پی راز دانش بخردان گذشته ی کهن جستجوگر شدم .
آنروز نگاه من به 12 دیوار و 36 ترک دور و روزنه های گوناگون برج رادکان میخکوب شد و 36 ترک دور مرا به یاد نقا له 360 درجه ای و دوربین های نقشه برداری انداخت ، که ابزار کار گذشته من بود . در آن زمان دیدم که 360 درجه زاویه افقی نقاله یا دوربین می تواند بر 36 ترک نیم ستونی برج استوار شده و پلان برج می تواند مانند یک نقاله بزرگ کار کند . آن هنگام پی به این بردم که اگر در پهنه ی برج به ایستم و به نک پوشش مخروطی نگاه کنم ، زاویه سوی افقی و زاویه عمودی خود را (مانند دوربین تودولیت ) در هر جای پهنه ی برج می توانم بیابم ! اما نگاه من به نک برج تنها می تواند از ستاره یا روشنانی بگذرد . پس این بنا می تواند رفتار رسد خانه ای داشته باشد . همان جا 12 دیوار دور مرا در این اندیشه پابر جا تر کرد که می توان آنها را به جای 12 برج سال پنداشت . و چرخش آفتاب و ماه و ستارگان را بر آنها و بر ترکها پیداکرد .
چند روز دیگر به پای برج آمدم و اکنون بیش از سه سال و نیم است ، که در پژوهش وابستگی سازه ها و باور های ایرانی با روشنان آسمانی به سر می برم . و به یاری آفریدگار هستی در کار و تلاش آن می باشم و از راه خود اگر چه دشواری بسیار داشته و دارد باز نگشته ام و هر کوششی و فروتنی را به جان می خرم . و پند مولوی بلخی را آویزه ی گوش نموده ام که :
کهن جامه ی خویش پیراستن به از جامــــه ی عاریت خواستن
مولوی بلخی
در راه و روشِ پژوهش خود ، تنها به کار کتابخانه ای تکیه نکردم و کار میدانی و بازدید بیشتر برجها را ، به همراه فیلم برداری و عکاسی و کار با کامپیوتر های خوبِ عمو زاده های سلمی ، بر کار خود افزوده و برای نزدیک تر شدن به بنِ کار ، به ساخت مانند های سازه های کهن مانند ماکت برج ها ، ابزار رسد خانه ای پیشینیان و ساختِ ستاره یاب (اسطرلاب) ، ربع دستور ، کره ستاره یاب ، نیم کره (جام) و دیگر کارهای بایسته دست زده ام .
به جای اینکه بر نوشته های عمو زاده های سلمی[1] وروش آنها تکیه کنم به سراغ آنها نرفتم . و بر نوشته های فارسی و خودی تکیه زدم . درین راه ، به خواندن دفتر های فارسی بیرونی خوارزمی ، خواجه نصیر توسی ، جمشید کاشانی ، ابو الوفا بوزجانی ... ، چامه سرایانی چون رودکی سمرکندی و فردوسی توسی و مولوی بلخی ... ، نوشته های پهلوی و نوشته ی دیگرفرزانگان پرداخته ، تا ورود به اندیشه ی آن بزرگ مردان را ، راهی برای پیدایی کار بیابم . با خود گفتم که اگر بدانم که آنان چگونه و با چه ابزاری و با چه باوری به کار می پرداخته اند و چگونه می نوشتند ، به روش انتخاب آنان پی می برم . و بر کتابخانه کوچک خود و کتابخانه خطی پر بار و کتابداران ارجمندِ آستان قدس رضوی تکیه زدم .
در نوشته ی دفتر های نا آشنای بزرگان ایرانی ، که روش آنها را با روش درس خواندنِ تادانشگاهِ خود بسیار گوناگون دیدم . کوشش بسیار نمودم ، تا بتوانم آنها را درک کنم و راه وروش آنانرا بدانم .
اگر نوشته ی کهنی را می بایست ده بار بخوانم و دفتر خطی را چند بار و نور روزنه ای را چند بار ببینم و آزمایش کنم ، خستگی را از خود دور کرده و به آن کارها پرداختم . راه را ادامه داده ام و به یاری آفریدگار و پناه او به آن خواهم پرداخت . به امید اینکه بتوانم هنر وکار بزرگانِ فرزانه کهن را شکوفاتر نموده به یافته های نویی دست یابم .
اگر چه هنوز آغاز گر آن راه می باشم .
دیگر آنکه این کوچک کمترینِ خراسانی ، از فرزانگان و سروران ارجمند و گرامی نیازمندِ راهنمایی و پشتیبانی ، برای ادامه راه می باشد . و از کمی ها و کاستی های خود هم ، از آنان پوزش می خواهم .
- برج رادکان یا برج رادک خواجه نصیر توسی
نوشته کهن خطی حافظ ابرو خوافی
در جستجوی خود در نوشته های کهن ، به یک سند پا برجا برخورد کردم که بینش مرا پایدار و کوششم را افزون نمود و خستگی راه و کار را از تن زدود .{ نگاره 6 }
گر به نوشته ی کهنِ جغرافیا و تاریخ حافظ ابرو خوافی نگاهی بیندازیم می بینیم که :
<< قریه رادک خواجه نصیر را آنجا برجی بوده است که دوازده دریچه داشته است در هر برجی که ماه نو شدی از یکدریچه مینموده است >> [2]
این سند استوار و پا بر جا [بنچاغ ] ، جای پای خواجه نصیر توسی را در کنار برج رادکان به ما نشان می دهد .
در نوشته ی حافظ ابرو خوافی رادک [ رادکان کوچک ] از جای های نزدیک به توس و رادکان است . و بی گمان بودن خواجه نصیر توسی در کنار برج رادک با این نوشته ی کهن برای ما ماندگار و پا برجا و هم ساز شده است .
زادگاه نصیر توسی شهر توس است و در سال 597 ه ق(579 خورشیدی در 802 سال پیش ) بدنیا آمده است . او تا 27 سالگی در توس می زیسته . و پس از یورش چنگیز ، به اسماعیلیان قهستان و دژ الموت پیوسته است . نصیر توسی در برچیده شدن حکومت مسعتصم عباسی نقش به سزایی داشته و در نفوذ بر هلاکو توانایی بسیار . خواجه نصیر توسی از توس به قهستان ، الموت و از آنجا به مراغه رفته است . و در ساختن و شالوده ریزی سازه های رسد خانه ی مراغه و زیگ ایلخانی به همراه گروهی از دانشمندان ایرانی[3] ، کوشش بسیار نموده است . رسدخانه مراغه و دیگر سازه ها را را در660 ه-ق(640 خورشیدی) به پایان رساندند وبیش از 12 سال برای زیگ آنزمان کارو کوشش و سفرهای بسیار نمودند . نصیر توسی پارسی و عربی را به خوبی می دانسته و بیش از 180 رساله و کتابِ نوشته شده دارد و چامه سرا هم بوده است . [4]
در پهنه ی دشتی باز مابین کوه های هزار مسجد و بینالود سازه ی برج کهن رادکان سر افراز و ماندگار از دور خود نمائی می کند و نگاه کنجکاوان در گذر را بر می انگیزد . (13 فرسنگی مشهد یا 78 کیلومتری)
این برج درمیان سه راهی ، از راه ابریشمِ کهن پایه گذاری شده , که میان توس – قوچان - و مریچگان است . این شاخه از راه ابریشم که در کنار رودخانه کشف رودمیگذرد . از سرخس به توس و رادکان رسیده و در همین کناره به قوچان می پیوندد . مانده ی سازه برج رادکان که کمی فرسوده شده درسال 660 ه-ق (640 خورشیدی) به پایان رسیده و درست تاریخ کتیبه آن با زمان پایان ساخت بناهای وابسته به رسد خانه مراغه برابر است .
برج رادکان در آغاز به 12 دیوار خشتی بیرونی با پهنا و بلندی برابر پایه گذاری شده است .12 دیوار ، دایره دور را به دوازده بخش سی درجه ای می نماید . و هر دیوار 30 درجه از زاویه افق رادر پهنه بازِ برج در بر می گیرد . و راستاهای آن درست با راستای نیمروزان ( شمال و جنوب ) هماهنگی دقیقی دارد !و دو در هم در دو دیوار روبروی هم ، برای ورود به درونِ برج ساخته شده است
پس از دیوار ها به 36 ترک زیبای نیم ستونی بر می خوریم که دایره دور و پهنه را به 36 ترک 10 درجه ای بخش می کند و بر میان آنها دریچه هایی پیداست . [ 36 ترک دور و آجرکاری روی آنها زاویه افقی ما را در پهنه برج پیدا می کند ! ] .
اگر بر واژه دریچه های حافظ ابروی خوافی نگاهی دیگر بیاندازیم . می بینیم که برج رادکان دریچه های بسیاری دارد . جایگاه این دریچه ها و روزنه ها ، با دانش مهندسی سازه ی امروزه ، ما را به شگفتی وادار می کند ! که چرا دریچه ها ،روزنه ها وراستای 12 دیوار، این چنین با دقت ساخته شده و سخن آنها و مهندسان کهن ما چیست ؟! و راز دانش مردمان بخرد چگونه در آن گردآوری شده ؟
از بیرون که به دریچه ها و روزنه ها نگاهی بیاندازیم . می بینیم که در بالای درها و میان ترک های نیم ستونی دو دریچه ی چهار گوشِ بالای هم پیداست . { نگاره 1 و2 }
درست در راستای عمود بردو در هم باز دو دریچه ی بالای هم در همان تراز دیده می شود این دریچه ها در دور برج با هم هشت دریچه میشود . و همه آنها بر میان راستای چهار دیوار از هشت دیوار درونی و چهار دیوار از 12 دیوار بیرونی ، به درون برج می آید .(راستا های 300-30-120-210 اسطرلابی ) چهار دریچه پایینی از این دریچه ها که زیر تراز پوشش ریخته شده گنبدی درون است ، با زاویه های ویژه ای به درون باز شده اند . این زاویه های برگزیده شده ، بخشی از هرم نا برابر را می نمایاند . و گزیدن آنها ، رویداد نا دانسته ای نمی باشد و با راستای آفتاب سالانه سازگار شده است !
با اندازه ها ی 4 و 5 ترک دیگر از دریچه های بالا از بیرون برج ، باز چهار دریچه دیگر در میان ترکها خود نمایی می کند که هم تراز چهار دریچه بالایی پیش است و بر میان چهار دیوار دیگر درونی باز شده است . این دریچه ها در پایه های خشخاشی های ریخته شده ، نمایان است و نور آنها به درون و زیر گنبد می آید . و اگر گنبد درونی باز سازی شود دیگر دریچه و روزنه ای آفتاب را به درون نمی آورد .
پس همگی دریچه هایی که نور آفتاب را به زیر گنبد (قبه) درونی می اندازد دوازده تا می شوند .
و استواری وپایداری نوشته کهن حافظ ابروی خوافی که :
<< قریه رادک خواجه نصیر را آنجا برجی بوده است که دوازده دریچه داشته است در هر برجی که ماه نو شدی از یکدریچه مینموده است >>
براین برج و بر ما آشکار شده و دوازده دریچه نوشته ی حافظ ابروی خوافی و گروه خواجه نصیر توسی پیدا می گردد !
می ماند پیدا کردن نو شدن ماه ها ی سال در آغاز برجها ، از روی این دوازده دریچه ؟!
چناچه این در ها ، دریچه ها ، روزنه ها ، ترکها ، خشت ها و سایه ها بتوانند زمانهای ویژه سالانه یا ماه های نوشدن برجهای بره ، ترازو ، بز و خرچنگ ( چهار موسم ) را برای ما پیدا کنند . نوشته حافظ ابروی خوافی ، به پایداری رسیده و برج رادک خواجه نصیر توسی راهی دیگری را به ما می آموزد . و نگاهی دیگر به برجها آغازی دیگر خواهد داشت !
نور روزن گــرد خــــــانه می دود زانک خور برجی به برجی می رود
مولوی بلخی
هندسه جام جمشید
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد آنچه خـود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
حافظ شیرازی
{نگاره 7 } هندسه نویی را ، با نمای برج رادکان بر ستاره یاب [5] (اسطرلاب) عرضِ 37 جغرافیایی درجه کشیده و بر آن همه ی روزنه ها ، دریچه ها ، پله ، 36 ترک ، 12 دیوار و راستای سوی آنها را به نام هندسه جام جمشید کشیده ام . و { نگاره 8 } هم پرسپکتیو جام جمشید است و را ستا های دیوار ها ، دریچه ها ، روزنه ها و ترکها درآن پیداست .
پدران و پیران و دانشمندان ما هم از روی هندسه ی ستاره یاب (اسطرلاب) به دانش ساخت بنای رادکان و دیگر برجهای ترک دار رسیده اند و محاسبات مهندسی خود را از روی آن به سامان می رسانده اند .
اکنون چنانچه به هندسه جمشیدی کشیده شده بر ستاره یاب (اسطرلاب) { نگاره 7 و 8 } نگاهی بیاندازیم می بینیم که :
در عرض 37 درجه راستای طلوع یلدایی بر سوی 300 درجه افتاده ( برخورد کمان افق با کمان سوی 300 درجه ) و غروب تابستانی بر سوی 120 درجه می افتد ( برخورد کمان افق با کمان راستای 120 درجه ) . این دانسته سببِ برگزیدن جای دو در برج رادکان و جایگاه برج است و از آن زاویه ها گروه خواجه نصیر توسی در برج رادکان بهره برده اند .
در { نگاره 7 } راستاهای 300-120 که در پهنه برج یک خط راست است ، کمانی از یک دایره می گردد . از راستای 240 تا 300 درجه در کمان افق ، طلوع خورشید سالانه پیدا گردیده و از راستای 60 تا 120 درجه غروب خورشید سالانه به انجام می رسد . کمانهای سوی های ده درجه ای از360 درجه دور ، در ستاره یاب بر راستاهای میان 36 ترک برج می افتد. برخوردکمان چرخش خورشید نوروزی با کمان راستای 300 درجه از روی کمانهای ارتفاع آفتاب ( مقنطره ) زاویه ای را میدهد که پایه رابطه بین بلندی دریچه و فاصله بین دو در است .
[هندسه جام جمشید ، یک پرسپکتیو نو می باشد که باستانشناسان نجومی و مهندسان ساختمان ، می توانند از آن بهره ببرندو چرخش خورشید و ستارگان ، سایه و آفتاب سالانه را بر ساختمان کشیده شده درآن بدانند]
{ نگاره 9 } پلان ساده برج است با نامگذاری دیوارها بر پایه برگزیدگی درها تالار سدستون تخت جمشید و راستای طلوع و غروب سالانه .درینجا می بینیم که راستای دو در و دریچه ها برنخستین طلوع زمستانی و نخستین غروب تابستانی استوار است.درین نگاره ، راستای سو (سمت یا آزیموت ) دیوارها ، ترکها و درها پیداست .
.{ نگاره 10 } که برش ساده برج می باشد گذر نور آفتاب را از دو در و دریچه ها نشان می دهد.
اندازه های این برش بر پایه اَرَش (گز ) است .
[ این اندازه از زمانُ هخامنشی ها تا یک سد سال پیش برای ما پایه کارهای مهندسی این سرزمین بوده .که بدست عموزاده های سلمی و کپی روش درس خواندن آنها ، آنرا فراموش کردهایم اما اندازه های اینچ را می دانیم !؟.] اندازه خشتها با بند آن در برج رادکان همگی درجه بندی شده است و هر هشت رگ رویهم با بند آن یگ اَرَش می باشد و 2 خشت با دوبند کنارش هم در ترکها یک ارش است .پیر خشت ساز اندازه ساخت خشت خود را بر پایه دستور سازنده برج گرفته و آنرا ساخته است . اَرَش (گز ) رادکان 66/48 سانتیمتر می باشد. [ یک اَرَش (گز ) استاندار با ریزه اندازه های آن بر پایه اَرَش(گز) رادکان و به اندازه 48 سانتیمتر ، به میراث فرهنگی ایران پیشنهاد شده است تا مهندسان بیاد آن و روش مهندسی پدران خود بیافتند و ریزه اندازه های آنرا بدانند .آیا شما ریزه اندازه های اَرَش(گز) را می دانید ؟! چرا نمی دانید ؟! ][6] .
برگزیدگی جای درها و دریچه ها در برج رادکان رویداد نادانسته ای نمی باشد . درها درست در راستای طلوع {خور آید} یلدایی آغاز زمستان و غروب {خوربران} آغاز تابستانی در پهنه برج ساخته شده است و دانایی و توانایی پدران و پیران مهندسان و دانشمندان سازنده ی ما را می رساند . [ فیلم ها و بیش از 150 برگ گزارش آن به سازمان میراث فرهنگی تهران داده شده است ] .
پس اگر زمانی طلوع از میان درها پیدا شد و به اوج جابجایی خود رسید یلدا گذشته و آغاز بالا رفتن فراز خورشید و مهر خواهد بود و آنروز آغاز زمستان و دیماه است . { نگاره 2 }
درِ کنار پله ها را که در راستای 300 درجه میباشد درِ پیگره گاو و در دیگر را که در راستای 120 درجه بوده درِ پیکره کژدم بر پایه درگاه های تالار سد ستون تخت جمشید می نامیم . { نگاره 9 }
چنانچه در سپیده ی روز پس از یلدا ، پشت در کژدم به ایستیم اوج جابجایی طلوع خورشید را به خوبی در بین دو در پیدا می کنیم . و می بینیم که از درِ گاو رد شده و ازمیان درِ کژدم پیدا می شود . و گذر نور آفتاب مهر انگیز را از میان دو در و راستای 300-120 آشکارا می بینیم . { نگاره 2 }
درین زمان جابجایی گذر آفتاب را ، در بین دو دریچه ی درونی هم به خوبی می توانیم ببینم . وجایگاه جابجایی نور آفتاب بر دیوار درونی هم کمک به پیدا نمودن آغاز زمان زمستان می نماید .که کار آمدی پیران کهن ما را می نمایاند{ نگاره 4 }
در درونِ برج رادک خواجه نصیر توسی زمانی که آفتاب از دریچه بالای درِ گاو به درون دریچه بالای درِ کژدم افتاد و به اوج جایگاه خود رسید ، آغاز زمستان و دیماه است .
پس یکی از 12 دریچه ی درونی بر پایه نوشته حافظ ابروی خوافی و آزمون های انجام شده ورورد خورشید مهر انگیز و آغاز دیماه را پس از شب چله و یلدا می نمایاندو آفتاب بیرون آمده از آن دریچه آغاز برج بز (جدی ) را پیدا می نماید. .
چنانچه پایانی ترین پرتوی میانِ غروب خورشیدِِ ، از میان درها کژدم و گاو دیده شد و بر جای خود نشسته ، به اوج جابجایی رسید ، آغاز تابستان و پایین آمدن فراز خورشید است . { نگاره 1 }
برای دست یابی به این زمان ، گذر نور آفتاب از درون دریچه ها به یاری بیشتری می آیند و جابجایی روزانه آفتاب بیرون آمده از دریچه راستای120 درجه و افتادن آن بر دریچه درونی راستا300 درجه آغاز تابستان وآغاز برج خرچنگ (سرطان) را پیدا می کند . { نگاره 3 و4 }
پس گذرِ آفتابِ دریچه ها تاکنون یلدا و تیرگان راکه آغاز زمستان و تابستان است پیدا نموده و آغازِ ماه های دی و تیر ، برای ما نموده شده است که ،آغازِ برجهای فلکی بز (جدی) و خرچنگ (سرطان) است .
پس به بخش دیگری از نوشته حافظ ابروی خوافی می رسیم که :
<< قریه رادک خواجه نصیر را آنجا برجی بوده است که دوازده دریچه داشته است در هر برجی که ماه نو شدی از یکدریچه مینموده است . >>
خجسته بود روز نــوروز مـا همان جشن فرخنده پیروز ما
بگوید که هشدار و هشیار باش نیا خـاک خود را نگهدار باش
مهین بانو اسدی
خواجه نصیر توسی در زیگ ایلخانی آورده است :[7]
« تاریخ فرس از کسور و کبایس خالی است و سال آن سیصد و شصت وپنج روز باشد و ماهها سی سی روز و پنج روز زیادتی بر سیصد وشصت بعضی در آخر آبان و منجمان در آخر سال گیرند در قدیم تاریخ بختنصر [ بخت نرسی ] همچنین بوده است . و از جهت آنکه سالها و ماههای این تاریخ از کسور خالی است منجمان این تاریخ بیشتر بکار دارند ... »
در نزدیکی ساعت 9 نوروز و آغازِ پاییز ، از دریچه ی بالای در گاو ، آفتاب گذر کرده ، به میان کف در درگاهِ روبروی خود ( در کژدم ) می افتد .
[ این نور را بر پایه در کژدم و بتن ریخته شده آن درنوروز 1381 ، با رنگ سیاه نشانه گذاشته ام و با کار کنان میراث فرهنگی مشهد صورتجلسه گردیده است ] . .{ نگاره 12 }
چو ن زاویه ی آفتاب در روزهای گوناگون سال جابجا می شود . این گذر زاویه آفتاب ، کار دانسته و برگزیده به دست توانای دانشمندان سازنده است . بلندی روزنه بالای درِ برج گاو از کف برج بر آن پایه گرفته شده است .
این آفتاب را که به اندازه یک کاشی میباشد . چنانچه برآستانه درگاهِ کژدم نشانه گذاری کنیم . و بر کف در ، یک کاشی درست به اندازه و نمای آفتابِ افتاده بنشانیم ، در سالهای پس از آن هر زمان این آفتاب بر آن کاشی افتاد رسد یار می تواند آغاز نوروز و فروردین را به نقاره چی ها برساند و نوروزانه خود را بگیرد .
شگفت آنکه در روز 29 اسفند یا روز پایانی سال ایرانی آفتاب آمده از دریچه بالای در گاو ( راستای 300 درجه ) زمانی که درست به میان در روبروی خود ( راستای120 درجه ) می رسد نیم آن بر بالای در و نیم دیگر آن بر میان آستانه در می افتد .{ نگاره 12- و2 } (نگاره? ) و روز پس از آن که نوروز است تمام آن نور به میان آستانه در افتاده و نوروز پیدا می گردد . این رویداد درست در یکم مهر ماه و دوم مهر ماه پیش می آید و آفتاب در نوروز و مهرگان بر یک جای می نشیند . .{ نگاره 1 و2 } ( نگاره? ) [نخستین روز مهر ماه را برپایه چامه ناصر خسرو مهرگان گرفتم . ]
نوروز به از مهرگان اگر چه هر دو زَ ما نَند اعتدالی
ناصر خسرو
پس آغازِ برج های ( بره ) فروردین ماه ، برج ( ترازو ) مهر ماه ، برج ( بز ) دی ماه ، سه آغاز از ماه های سال است که با دریچه های بالای در گاو (راستای 300 درجه) پیدا می شود . و خود را مینمایاند و دریچه بالای در کژدم هم (راستای 120درجه ) آغاز تابستان ، برج ( خرچنگ ) یا آغازِ تیر ماه را پیدا می کند و می نمایاند .
خور آید ، خور بران ، نیمروز اباختر ،
چهار سوی خور آید و خور بران و نیمروز و اباختر : در نوشته پهلوی « گزارش شترنگ و وینرد شیر » که در باره شترنج و تخته نرد است در جایی که گزارش شماره چهار گردانه ( تاس ) را نوشته اند . آمده است :
« چهار آنگونه همانند کنم ، چگونه چهار آمیزش که مردم ازاوست ( چهار آخشیجان ) پس چهار سوی گیتی : خور آسان و خوربران و نیمروز و اپاختر ( مشرق و مغرب و جنوب و شمال ) . » [8]
بیرونی خوارزمی آورده است : . [9]
« چهار سوی به خراسان – خاوران – نیمروز – آذرباذگان بخش میشود »
فخرالدین اسد گرگانی آورده است [10]:
خـوشا جایا بر و بوم خراسان درو باش و جهان را می خور آسان
زبان پهلوی هر کاو شناسد خراسان آن بود کز وی خور آسد
خور آسد پهلوی باشد خورآید عراق و پارس را خور زو بر آید
خور آسان را بود یعنی خور آیان کجا از وی خور آید سوی ایران
چو خوش نامست وچه خوش آب وخاک است زمین وآب وخاکش هر سه پاک است
فخرالدین اسد گرگانی
مسعودی گوید :
« ... گفته ایم که آنها [ ایرانیان و نبطیان ] نقاط شرقی مملکت خود و مناطق مجاور آنرا خُراسان نامیده اند که خُر همان خورشید است و این نواحی را بطلوع خورشید منسوب داشته اند و جهت دیگر را که مغرب است خُربران نامیده اند که بمعنی غروب خورشید است و جهت سوم را که شمال است باخترا [ اباختر ] و جهت چهارم را که جنوب است نیمروز نامیداند . » [11]
در برج کشمَرِ نزدیک بردسکن که مانده هردو پوشش آن به یادگار مانده است و هنور نریخته است ، آفتاب نوروزی را می توان از گذر بین دریچه هابه همانندی برج رادکان پیداکرد؟ ! .{ نگاره 1 و2و3 }
.[ به گمان که ساخت برج کشمرهم ،که برابری ها بسیاری با برج رادکان دارد ، کار گروه خواجه نصیر توسی در قهستان و خراسان است ] .
« در سال 655 ه- ق خواجه نصیر با قطب الدین شیرازی سفری به قهستان و خراسان نمود . » ( مدرس رضوی برگ 35 )
برج کشمر همانند برج رادکان با 12 دیوار و راستاهای آن ، آغاز می شود و از درون هم 8 دیوار دارد پوشش گنبدی و راهرو های آن هنوز پابر جا می باشد اما 48 ترک دارد و 16 دریچه روی ترکها نور را به درون و زیر گنبد می آورد . یک در و 3 پنجره بزرگ هم دارد . دسترسی به راهرو ها و گنبد برای رسد بان به سادگی با دو پله به انجام می رسد . پهنای در با برج رادکان یکی است و سازه پس از برج رادکان با همانندی های بسیار با آن ساخته شده و پیشرفته تر از آن است و اندیشه ساخت ، یکی است .
آفتاب ، در ساعت آفتابی نزدیک 11 نوروز و آغاز پاییز ، از تنها دریچه ی بزرگِ بالای درِ برجِ کشمر آمده و از روزنه ی کوچک گنبد درون گذشته ، پس از آن ، از میانگاه گوی گنبد هم گذر کرده و بر میان آستانه ی درگاهِ پله ی کف دوم و راستای روبروی خود ، می افتد ؟!
گذر بی مانند این آفتاب نوروزی دست توانای پیر پدر ، دانشمندان و مردمانِ بخرد را در روش ساختِ برج کشمر ، به ما نشان می دهد .و رازهای بسیار دیگر را درخود بازمانده دارد .
برج گنبد سرخ مراغه پیش از خواجه نصیر توسی ساخته شده ، اما گروه خواجه نصیر توسی، ده دریچه ، به مانند دریچه های برج رادکان و کشمار در کتیبه های پیشینِ چهار دیوارِ بیرونی برج ، برش زده و آنها را برای رسد بانی باز سازی کرده اند . این سازه وابسته به رسد خانه مراغه است .
« کتبی نیز رصد خانه را با صنعت عظیم یاد می کند و از وجود قُبه ای [گنبدی ] جدای از رصد خانه سخن به میان می آورد .
ولی از تفصیلاتی که در بعضی از کتب دیگر مانند حبیب السیر و برخی از مدارک خارجی و اسلامی آمده استفاده می شود که قبه ای در قسمت رصدخانه وجود داشته است و این قبه طوری بنا شده بود که نور آفتاب از موقع طلوع تا غروب آفتاب از سوراخی که در قبه تعبیه شده بود ، داخل بنا می شد و بدان وسیله حرکت وسطی آفتاب در فصلهای مختلف و تعین زمان امکان پذیر می شد .
وضع این قبه (گنبد ) و تالار داخلی چنین بود که شعاع آفتاب در روز نوروز به عتبه [ آستانه در ] می افتاد . به علاوه در داخل بنا اشکال و صور کره های فلک و حوامل و تدویرات و تمثیلهای منازل ماه و بروج دوازده گانه و همچنین تصویر ها و نقشه های کره زمین، هفت اقالیم ربع مسکون ، طول و عرض روزها وشبها ، عرض جغرافیایی مواضع مختلفه و اشکال جزایره ها و دریا ها تهیه شده بود ...
از تفصیلاتی که عروضی راجع به بعضی آلات می دهد نیز استنباط می توان کرد که اقلا بعضی آلتها روی زمین مرکوزه بوده است ولی ممکن است که اقلا عده ای ازین آلات در بنای رصد خانه جا داشته باشند... » [12]
آفتاب درست در نیمروز و از تک دریچه ی نیمروزی (جنوبی ) برج گنبد سرخ مراغه گذشته و به میان تنها در و آستانه درگاهِ آن می افتد .
این آفتاب به اندازه یک کاشی بوده و آغار نوروز و پاییز را پیدا می کند ؟! .{ نگاره 4 و 5 }
[ گزارش برج های مراغه در اسفند سال 1379 به همایش خواجه نصیر توسی در مراغه داده شده است و در برگ 14 تا 28 آن همایش چاپ شده است ] . و میراث فرهنگی مراغه صورتجلسه آنرا به عهده گرفته است .
در همین زمان نور آفتاب نوروز گاه از روزنه ی سر سوی پوششِ گنبد درونی گذشته و به تنها دریچه بالای در می رسد !
در طلوع (خور آید) و غروب ( خور بران) نوروزی و مهر ماه در درونِ برج گنبد سرخ مراغه نور آفتاب سه دریچه از سه دریچه روبروی خود می گذرد !
این برابری در سه برج بالا و آمدنِ آفتابِ نوروزی ، از دریچه ای و افتادن آن به اندازه یک کاشی ، بر میان آستانه درگاهی ، رویداد نا دانسته ای نمی باشد ! ساخت این سازه های بیمانند و راستاهای دقیق آنها ، دانایی و توانایی پیران ، پدران ، دانشمندان ، مهندسان و مردمان بخردِ ما را نشان میدهد که سینه به سینه برای ما از دوران آریایی ها ، بابیروشها ، خوزی ها و هخامنشی ها مانده است .
مردمان بخـــرد اندر هر زمان راز دانش را به هـــر گـــونه زبان
گرد کردند و گرامی داشتند تا به سنگ اندر همی بنگاشتند
رودکی سمر کندی
نگاره شماره 2_ نورآفتاب گذر کرده از دو دریچه برای پیدا کردن آغاز نوروز و پاییز ، در آستانه درگاه پله برج کشمر [ از نگارنده ]
نگاره شماره 1 _ نور آفتابِ ساعت 11 نوروز و مهر در درگاه پله های برج کشمر و گذر از دریچه ی بزرگ و روزنه ی کوچک گنبد درونی [ بر گرفته از میراث فرهنگی خراسان با کمی ویرایش ]
نگاره شماره - 5 نمایی از برج گنبد سرخ مراغه با دریچه ها و گذر آفتاب و جایگاه نشست نور آفتاب نوروز گاه [ از نگارنده]
[1]: در نوشته های پهلوی آمده است (ملک الشعرا بهار ترجمه چند متن پهلوی چاپ سپهر 1347 برگ 91 )
« ماه فروردین روز خورداد ، فریدون بخشش گیهان کرد ، اروم بر سلم داد و تورکستان بر توژ داد . ایران شهر بر ایرج داد»
نهفته چـو بیرون کشید از نهان بسه بخش کرد آفریدون جهان
یکی روم وخـاور یکی تـرک وچین سوم دشت گردان ایران زمین
نخستین بسـلم اندرون بنگرید همه روم و خاور مر اورا گزید
دگرتــور را داد تــوران زمین ورا کرد سالار تـرکان و چین
پس آنگه نیابت به ایرج رسید مر او را پدر شهر ایران گزید
فردوسی توسی
مسعودی بغ دادی در التنبیه و الاشراف ، ( برگردان ابواقاسم پاینده ) ، چاپ زیبا ، 1349 ، برگ 38 گوید: « بابل:
ایرانیان این ناحیه را بانتساب ایرج پسر فریدون ایرانشهر مینامند که وقتی فریدون زمین را میان سه پسر خود تقسیم کرد روم و اقوامم مجاور آن بسلم داد و ترک و اقوام مجاور آن را به طوج [ توژ یا تور ] داد و عراق و بابل و اقوام مجاور آنرا به ایرج داد و این ناحیه بنام وی منسوب شد . وشاعر ایرانی بدوران اسلامی گوید : ... شام و روم را تا غروبگاه خورشید به سلم دلاور دادیم و ترک مال طوج شد ، دیار ترک متعلق به عمو زاده ما است ... »
[2] - جغرافیا تاریخی حافظ ابر و خوافی ( مرگ 834 هجری 546 سال پیش ) ( به شماره 47354 میکرو فیلم آستان قدس رضوی )
[3] خواجه نصیر توسی در زیج ایلخانی ( به شماره 5331 کتابخانه خطی آستانقدس به سال تحریر 907 واقف تاج ماه بیگم ، فارسی برگ 2 ) آورده :
« من بنده کمترین نصیر از طوسم ....و حکمایی را که رصد می دانستند چون مویدالدین عروضی که بدمشق بود و فخرالدین مراغی که بموصل بود و فخرالدین اخلاطی که بتفلیس بود و نجم الدین دبیران که بقزوین بود از آن ولایتها بطلبید و زمین مراغه را رصد اختیار کردند و بان بندگی مشغول شدند و آلتها بساختند و بناها لایق رصد براوردند ....»
[4] - چکیده ای از دفتر مدرس رضوی ، آثار و احوال طوسی ، چاپ دانشگاه ، 1334 .
[5] « حمزه اصفهانی اسطرلاب را فارسی معرب دانسته و به ستاره یابش تفسیر کرده گفته است : بزبان پهلوی آنراجام جهان نما [جام جمشید] خوانند . » مدرس رضوی ، آثار و احوال طوسی ، چاپ دانشگاه ، 1334 برگ 236.
[6] فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی ، گرد آورنده ، رلف نارمن شارپ ، چاپ دانشگاه برگ 97 .
درسنگ نوشته داریوش در شوش آمده است :
« این کاخ که در شوش بکردم از راه دور زیور آن آورده شد . زمین بطرف پایین کنده شد تا در زمین بسنگ رسیدم . چون کند و کوب انجام گرفت پس از آن شفته انباشته شد ، قسمتی 40 اَرَش در عمق ، قسمتی 20 اَرَش در عمق ، روی آن شفته کاخ بنا شد . »
[7] خواجه نصیر توسی ، زیج ایلخانی ، فارسی ، واقف ماه تاج بیگم درسال 1262 ، دفتر خطی 5221 ، آستان قدس رضوی ، باب دوم ، فصل سیوم . [ همچنین خواجه نصیر توسی پایه تقویم و تاریخ را درزیگِ ایلخانی تاریخ یزدگردی گرفته است . ]
[8] ملک الشعرا بهار ترجمه چند متن پهلوی چاپ نشر سپهر 1347 برگ 14 .
[9] بیرونی خوارزمی ، آثار الباقیه ، برگردان اکبر دانا سرشت ، چاپ سپهر ، 1377، برگ 564 .
[10] فخر الدین اسذ گرگانی ویس و رامین گرد آورنده محمد روشن چاپ مهارت 1377 برگ 137
[11] مسعودی بغ دادی ، التنبیه و الاشراف ، ( برگردان ابواقاسم پاینده ) ، چاپ زیبا ، 1349 ، برگ برگ 30 .
[12] علی دوانی ، مفاخر اسلام ، جلد چهار ، چاپ سپهر امیر کبیر ، 1364، برگ 90